Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-30@21:33:09 GMT

وقتی یک فرانسوی برای ایران «سرود ملی» ساخت!

تاریخ انتشار: ۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۰۶۵۵۰

وقتی یک فرانسوی برای ایران «سرود ملی» ساخت!

سرود «ایران جوان» یا «وطنم» که اجرای آن با آواز شهرام ناظری برای خیلی‌ها گوش‌آشنا است، قطعه‌ای موسیقی بدون کلام با نام «سلام شاه» بوده‌ است که توسط آلفرد لومر، هنرمند فرانسوی که ایرانی‌ها او را «موسیو لومر» صدا می‌کردند، ‌ساخته شده است.

ایسنا پلاس: ۵ اردیبهشت‌ماه، ‌سالمرگ شاعر و ترانه‌سرای مطرح ایرانی «بیژن ترقی» است که در سال ۱۳۸۸ در سن ۷۹ سالگی از دنیا رفت اما آثارش هنوز هم میان مردم زمزمه می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«بهار دلنشین»، ‌ «آتش کاروان» و «افسانه محبت» از سروده های مطرح بیژن ترقی محسوب می‌شود اما سرود «ایران جوان» را می‌توان یکی از مهم ترین سروده‌های او مطرح کرد که البته در این سال‌ها پرمناقشه هم بوده است.

روزی که ناصرالدین‌شاه دستور ساخت سرود را صادر کرد!

ناصرالدین شاه قاجار پیش از نخستین سفرش به اروپا در سال ۱۸۷۳ میلادی دستور ساخت یک «مارش» را به «آلفرد لومر» استاد فرانسوی موسیقی «دارالفنون» می‌دهد که در دیدارهای رسمی شاه در کنار سرودهای ملی دیگر کشورها نواخته شود. موسیو لومر این درخواست را اجابت کرد و این مارش بی‌کلام، «سلام شاه» نامیده شد و در مراسم‌های رسمی به جای سرود ملی ایران به کار رفت. به همین دلیل اروپاییان از آن به عنوان «سرود ملی ایران» یاد کرده‌اند.

این آهنگ در دوره مظفرالدین شاه قاجار بر روی صفحه ضبط شد و وقتی شاه برای سلام رسمی به تخت مرمر می‌آمد و بر تخت می‌نشست دسته موزیک این آهنگ را اجرا می‌کرد و این کار تا دوره محمدعلی شاه قاجار معمول بود. بر روی برچسب صفحه گرامافون این سرود نیز عنوان «سلام شاه با سلامتی، ارکس شاهی به‌فرمان مسیو لمر ژنرال» درج شده‌است. البته نت این سرود در آرشیو ملی فرانسه نیز موجود است.

آلفرد لومر که بود و چرا مهم بود؟

آلفرد لومر، موسیقی‌دان نظامی فرانسوی بود که در سال ۱۲۴۷ خورشیدی در زمان پادشاهی ناصرالدین‌شاه قاجار به ایران آمد تا به دانشجویان بخش موسیقی دارالفنون آموزش دهد.

لومر، هارمونی را به موسیقی ایرانی معرفی کرد، قطعات زیادی با الهام از موسیقی ایرانی ساخت و همچنین موسیقیدانان برجسته‌ای تربیت کرد. او نخستین کسی است که «نت» را در ایران تدریس کرد و کوشش‌هایی هم برای ثبت موسیقی سنتی ایران داشت.

لومر که رییس دسته موزیک نظامی ایران بود، برای ما ایرانی‌ها بیشتر برای قطعه «سلام شاه» شناخته می‌شود و این هنرمند در نهایت هم در ایران از دنیا رفت و در گورستان دولاب به خاک سپرده شد.

بیژن ترقی و خلق یک ترانه جاودان!

سال ۱۳۸۴ بود که زنده‌یاد بیژن ترقی، بر روی اجرای جدید این قطعه شعری سرود:

نامِ جاوید وطن             صبحِ امید وطن

جلوه کن در آسمان                  همچو مهرِ جاودان

وطن ای هستیِ من                  شور و سرمستیِ من

جلوه کن در آسمان                  همچو مهرِ جاودان

بشنو سوزِ سخنم                     که هم‌آوازِ تو منم

همه جان و تنم             وطنم وطنم وطنم وطنم!

بشنو سوزِ سخنم                     که نواگر این چمنم

همه جان و تنم             وطنم وطنم وطنم وطنم!

همه با یک نام و نشان              به تفاوتِ هر رنگ و زبان

همه با یک نام و نشان              به تفاوتِ هر رنگ و زبان

همه شاد و خوش و نغمه‌زنان                 ز صلابتِ ایران جوان

ز صلابت ایران جوان                           ز صلابتِ ایرانِ جوان

این کار، برای اولین بار توسط ارکستر ملل به رهبری پیمان سلطانی در تالار وحدت اجرا شد که خواننده آن سالار عقیلی بود. در اسفند ۱۳۹۴ نیز شهرام ناظری در آلبوم خود به اجرای دوباره این اثر به عنوان «خاطره‌ای ماندگار در حافظه جمعی ایرانیان» پرداخت.

مناقشه بر سر «ایران جوان»؛ پیمان سلطانی یا سیاوش بیضایی!؟

پس از این که این سرود مورد اقبال عمومی قرار گرفت اختلاف‌نظرهایی درباره آن میان برخی از اعضای جامعه موسیقی ایران پدید آمد. پیمان سلطانی رهبر ارکستر ملل ایران در مصاحبه‌ای کوتاه با روزنامه جام جم این سرود را «نخستین سرود ملی ایران» و «میراثی به‌جامانده از دوران قاجار» خواند ولی مدتی بعد مدعی شد که این سرود به هیچ وجه سرود ملی ایران نبوده‌است و از بازخوانی این اثر در محافل دیگر ابراز نارضایتی کرد و خود را خالق «ایران جوان» معرفی کرد.

او همچنین در مصاحبه‌ای دیگر عنوان کرد که حدود ۱۲ سال است که بر روی تصنیف‌هایی با تم ملی و میهنی تحقیق می‌کند و منظورش از «نخستین سرود ملی ایران» این بود که این قطعه در میان دیگر قطعه‌های پروژه‌ای که روی آن کار می‌کرد نخستین سرود ملی و میهنی‌ای است که ساخته شده ‌است.

از سوی دیگر سیاوش بیضایی که تنظیم مجدد مارش «سلام شاه» را انجام داده بود، خود را پس از هنرمندان درگذشته یعنی آلفرد لومر و بیژن ترقی، تنها وارث در قید حیات این اثر هنری معرفی کرد و از بی‌توجهی برخی از اعضای جامعه موسیقی به حقوق مادی و معنوی یکدیگر ابراز نارضایتی کرد.

منوچهر صهبایی که اواخر سال ۱۳۸۶ به مدت ۶ ماه رهبری ارکستر سمفونیک تهران را بر عهده داشت در نامه‌ای به رئیس دفتر موسیقی وزارت ارشاد با اشاره به تحقیقات فراوانش برای پیدا کردن و جمع‌آوری اولین سرودهای ملی ایرانی و آثار مشابه، ثبت این اثر توسط پیمان سلطانی و اجرای آن را خیانت در امانت دانست. وی مدعی شد که این مجموعه را به‌طور امانت به سلطانی داده‌است و او در مورد تنظیم اثر و انتشار اثر با او هیچ مشورتی نکرده‌است.

پیمان سلطانی، رهبر ارکستر ملل ایران نیز در پاسخ نامه‌ای که به رئیس دفتر موسیقی وزارت ارشاد نوشت ضمن رد اتهام خیانت در امانت، آثار گذشتگان را متعلق به یک فرهنگ و یک ملت دانست و اظهار داشت که این آثار چه به صورت نت یا شنیداری در آرشیوهای خصوصی، آرشیو رادیو، آرشیو هنرستان و… یا در صفحات قدیمی موجود هستند.

در فاصله سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۸ یک سلسله بحث‌ها در مطبوعات فارسی‌زبان شکل گرفت که محوریت آن سرقت هنری سرود ایران جوان بود، در ابتدا پیمان سلطانی سیاوش بیضایی را متهم به سرقت این اثر کرد و از خوانندگانی که این سرود را می‌خواندند تقاضا کرد که نام وی (پیمان سلطانی) را به عنوان آهنگساز بیاورند ولی در نهایت این بحث‌ها به دادگاه کشیده شد که در پی آن سلطانی موفق به دفاع از گفته خود نشد و در تاریخ ششم تیر ماه ۱۳۹۸ سیاوش بیضایی در یک نشست مطبوعاتی ضمن اعلام اسناد تبرئه شدن خود در این دادگاه، نه تنها سایر آثار موسیقایی سلطانی را از آن او ندانست بلکه بر اساس اسنادی طرح‌های گرافیکی او را کپی معرفی کرد!

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: شهرام ناظري منوچهر صهبایی سرود ملي ناصرالدین شاه قاجار سرود ملی ایران پیمان سلطانی بیژن ترقی ایران جوان تهران افغانستان خاورميانه عيد فطر مسكن سيدمحمد خاتمي داعش تهران افغانستان خاورميانه سرود ملی ایران پیمان سلطانی ایران جوان بیژن ترقی شاه قاجار وطنم وطنم سلام شاه بر روی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۰۶۵۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 11 اردیبهشت بیستمین سالگرد خاموشی کیومرث صابری فومنی است؛ نام ماندگار طنز در ایران بعد از انقلاب 57 که از حسن اعتماد رهبران جمهوری اسلامی به خود و سابقه دوستی با شهید رجایی بهره برد و در فضای جنگ جسارت کرد و با حمایت سید محمود دعایی ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات به راه انداخت و بعد از چند سال در ادامۀ آن مجلۀ «گل آقا» را منتشر کرد که برای خیلی‌ها یادآور دوران «توفیق» بود.
  
   نسل تازه‌ شاید نداند کیومرث صابری فومنی (که بر خلاف خیلی‌های دیگر نام شهرستان زادگاه را حذف نمی‌کرد و کامل می‌آورد) چه نقشی بر جای گذاشت و در تمام دهۀ 70 یکی از تأثیرگذارترین چهره های فرهنگی و مطبوعاتی بود و از خشکی و زُمُختی و عبوسیِ سیاست در دهۀ 60 هم می‌کاست چه رسد به دهۀ 70 که حال و هوا تغییر کرده بود.
  
  روزنامۀ اطلاعات نزد برخی به عنوان روزنامه‌ای خنثی شناخته می‌شد و می‌شود اما همین روزنامه کارهایی کرده کارستان که از هر کسی برنمی‌آمده و یکی هم ستون «دو کلمه حرف حساب» با محتوای طنز در این روزنامه است. آن هم در چه سالی؟ 23 دی 1363 بود. در گرماگرم جنگ که روزنامه‌ها و خود سیاست عبوس بود و رابطۀ مردم با طنز در برنامه‌ "صبح جمعه با شما"ی رادیو خلاصه می‌شد و شوخی با گوشت 75 تومانی (75 تا تک تومان و نه 75000 یا 500 هزار تومان!) و کمی دیگر از این دست؛ پس از اتفاقات سال 60 همه دست به عصا شده بودند.

«دو کلمه حرف حساب» یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب است که طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد و اگر سابقۀ نویسندۀ آن در دوستی با شهید رجایی چه در دبیرستان کمال و چه دوران وزارت آموزش و پرورش و نخست‌وزیری و ریاست جمهوری او و بعد هم دوران کوتاهی در دورۀ ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای نبود این امکان هرگز فراهم نمی‌آمد و نقش مرحوم سید محمود دعایی هم از این نظر ستودنی است.

 او ستون‌های روزنامه را به نویسندگان منتقدی داد که با اصل انقلاب و نظام مشکل نداشتند هر چند که در صفحات لایی نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی یا اسلامی ندوشن و چهره‌های کلاسیک دیگر نیز می‌نوشتند.

  از آن پس تا روزنامۀ اطلاعات را می‌خریدیم اول و قبل از آن که کاملا باز کنیم گوشه سمت راست صفحۀ 3 را کنار می‌زدیم تا ببینیم "دو کلمه حرف حساب" دارد یا نه و گاه در همان حالت می‌خواندیم. مثل حالا نبود که در گوشی تلفن همراه به هر سو سرک بکشی و تازه در این روزگار هم نویسندگان صاحب سبک همچنان متفاوت‌اند.

  کیهان هم البته بعدها یک ستون را در صفحۀ ماقبل آخر به طنزنویسی داد که ارزش کار صابری را بیشتر نشان می‌داد و گویا نویسندۀ آنها وفاداری خود را به طرقی دیگر نشان داده بود و البته دلی نمی‌ربود.

  این که در اوج جنگ و در روزنامه‌ای که سرپرست آن را امام خمینی تعیین کرده طنز سیاسی بنویسی کاری نبود که از هر که برآید ولی صابری فومنی انجام داد و «گل آقا» فراتر از آن که خاطره توفیق را زنده می کرد یادآور امضای دهخدای بزرگ بود: "دخو" در دورانی که «چرند و پرند» را در روزنامۀ "صور‌اسرافیل" می‌نوشت.

  خیلی‌ها نمی‌دانستند نام اصلی «گل‌آقا» چیست و لو هم نمی‌داد مگر مواقعی که در همان ستون جدی می‌نوشت و لوگو نداشت اما مشخص شد که او کیست.

 با این حال تصویری از او منتشر نمی‌شد و فراموش نمی‌کنم که اول بار وقتی در یکی از جلسات ماهانۀ خانۀ عمویم او را از نزدیک دیدم مدام آن جثۀ کوچک با ظاهر غیر حزب‌اللهی و ریش تراشیده و با لهجۀ گیلکی را ورانداز می‌کردم و نمی‌توانستم باور کنم گل‌آقا هم او باشد و بعدتر که به خاطر فعالیتی که در کار گل و گیاه داشتم به خانۀ او بالای پل صدر در خیابان شریعتی رفتم او را صمیمی‌تر هم یافتم و وقتی دانست نه به اندازۀ او اما اهل ادبیات هم هستم حرف‌هامان بیشتر گل انداخت خاصه درست در یکی از روزهای عید نوروز 1368 که هر دو از خبر استعفا یا برکناری آیت‌الله منتظری شوکه شده بودیم و کار به سخن گفتن از سیاست هم کشید و با این که 24 سالی بزرگ‌تر بود اختلاف سنی زیادی حس نمی‌کردم. از گل و گیاه و فضای سبز به شعر و ادبیات تا مطبوعات و روزنامه‌نگاری و البته سیاست و انطباق تصویر گل‌آقایی که در نوشته‌ها می‌شناختم با آن کاراکتر ذهن مرا درگیر کرده بود.

  گل‌آقا اما بیش از آن که یادآور آن ستون باشد به خاطر «مجلۀ گل‌آقا» بر سر زبان‌ها افتاد. نشریه ای با حال و هوای "توفیق"  که 6 سال بعد از راه‌اندازی آن ستون و اول آبان 1369 با شمارگان صد هزار نسخه به قیمت 15 تومان روی دکه رفت و به سرعت به فروش رسید و به چاپ دوم و شاید سوم رسید و تجدید چاپ شد. صابری البته مجله را با همکاری مرتضی فرجیان راه انداخت اما چنان با صابری شناخته می‌شد که پایان همکاری آن دو چندان که تصور می‌شد سر و صدا نکرد. هر چند به خاطره ای تلخ بدل شد و برخی معتقدند در حق مرحوم فرجیان جفا شد.

غم بزرگ زندگی او البته از دست دادن فرزند جوان خود -آرش- در سانحۀ رانندگی بود و نمی دانم چرا بزرگان ادبی ما که به سوگ فرزند نشسته اند کم نیستند. با این حال همین که ذوق او در پی این سوگ مرد افکن نخشکید و دوباره نوشت، کاری ساده نبود و حالا زندگی او بیش از پیش «پوپک» بود که برای روشن نگاه داشتن چراغ گل آقا پس از پدر کوشید اما او هم یک جا متوقف کرد چون زمانه، دیگر شده بود.
   
  گل‌آقا در تمام دهۀ 70 نشریه‌ای مهم و خواندنی و تأثیر‌گذار بود که مطالب آن نقل می‌شد و از توقیف‌های 1379 نیز جان به در برد اما دو سال بعد در دوم آبان 1381 و در دوازدهمین سالگرد تولد مجله خود صابری تصمیم به توقف انتشار گرفت و این بار امضای نوشتۀ او نه گل‌آقا بود نه شاغلام و نه غضنفر (شخصیت‌هایی که خلق کرده بود تا نمایندگان تیپ‌های مختلف اجتماعی باشند) بلکه امضا کرد: صابری فومنی. یعنی پایان و خداحافظ!

  او هیچ‌گاه دلیل توقف انتشار نشریه‌ای را که به یک نهاد تبدیل شده بود اعلام نکرد اما همان موقع برخی حدس زدند پس از دوم خرداد 76 و در پی ظهور طنزنویسانی چون سید ابراهیم نبوی ذائقۀ مردم تغییر کرده بود و نه می‌توانست مانند آنها باشد و نه شکل گذشته مخاطبان را سیراب می کرد ولی دلیل اصلی چیز دیگری بود. این که انتظار داشت نه تنها تحمل شود بلکه او را قدر بدانند که توجه مردم را به داخل جلب کرده ولی حاکمیت و سلیقه ها چندان دوپاره شده بود که اعتماد سابق به او هم زایل شده بود. 
  
  انکار نمی‌کرد که ایفای نقش سوپاپ برای جلوگیری از انفجار اجتماعی بد نیست ولی وقتی آدمی با مشخصات سعید مرتضوی به جان مطبوعات افتاده بود نه می‌شد با او در افتاد و نه نادیده‌اش گرفت و ادامۀ انتشار عملا ممکن نبود. اگر از نهادهای غیر دولتی انتقاد می‌کرد چه بسا سراغ او می‌آمدند و اگر از خاتمی با اقتدارگرایان هم‌سو می‌شد. در این فضا گویا حسن حبیبی که حامی و در عین حال سوژۀ گل‌آقا بود توصیه کرد فتیله را پایین بکشد.

  این احتمال هم جدی است که وقتی شنید به سرطان مبتلاست نمی‌توانست ادامه دهد و کمتر از دوسال بعد درگذشت. جالب این که مشهورترین جمله دربارۀ گل‌آقا سخنی است که هرگز نگفت و ننوشت: "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق!"

  در آستانۀ دوم خرداد 1376 این شایعه به شکلی بسیار گسترده پیچید که گل‌آقا نوشته "بنویسید خاتمی بخوانید ناطق" یعنی قرار نیست آرا درست شمرده شود حال آ‌ن که چنین جمله‌ای را ننوشته بود اما ضرب‌المثل و به گل‌آقا منتسب شد.

  در دوران "دو کلمه حرف حساب" روزنامۀ اطلاعات و بعد از آن که رهبران نهضت آزادی را افراد مسلحی ربودند و گویا شبه تیربارانی دروغین به قصد ترساندن برای آنان ترتیب دادند این خبر در رسانه ها قابل نقل نبود و از اینترنت و کانال تلگرامی و شبکۀ ماهواره‌ای هم البته خبری نبود اما گل‌آقا در قالب طنز نوشت که "شاغلام پیشنهاد داد دسته جمعی به بهشت‌زهرا برویم و زیارت اهل قبور کنیم و گفتیم: نه! خطرناک است. مگر نشنیده‌ای که می‌زنند؟ شاغلام پاسخ می‌دهد ولی ما پنج نفریم در حالی که آنها 9 نفر بودند. گل آقا هم می‌گوید: درست است ولی آنها اول می‌زنند بعد می‌شمرند!"

  از ویژگی‌های صابری این بود که نثری بسیار فاخر داشت و با ادبیات کلاسیک و معاصر نیک آشنا بود و بی‌شک برخی از نوشته‌های او در کتاب‌های درسی به عنوان نمونۀ نثر پیراسته قابل درج و تدریس است اگر ذوقی مانده باشد. کافی است اشاره شود که وجه ادبی منحصر به خود صابری هم نبود.تا جایی که ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از بالیدگان گل آقاست که او هم ناباورانه چشم از جهان بست و از بیشتر ویژگی‌های صابری برخوردار بود و راز توقف انتشار گل آقا را هم او فاش کرد وقتی صابری رفته و خود نیز با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.

  الگوی اصلی گل‌آقا اما نه توفیق‌ها که  علی اکبر‌خان دهخدا بود. مشروطه‌خواه، اهل ادبیات، نویسنده، ملی، روزنامه‌نگار و البته فرهنگ‌نویس و صابری فومنی فرصتی برای انجام این آخری پیدا نکرد.
  

  از خاطرات قابل توجه کیومرث صابری یکی این بود که چند ماه مانده به درگذشت امام خمینی همراه با مرحوم دعایی به دیدار رهبر فقید انقلاب می‌رود. در حالی که بعد از قبول قطعنامه 598 و تعبیر جام زهر تمام دیدارهای عمومی امام لغو شده بود و به خاطر آن و نیز بیماری سرحال نبود و صابری می‌گوید بسیار خسته و حتی افسرده به نظر می‌رسید و نگاه‌مان نمی‌کرد و دعایی گفت: پس ما برویم چون شما نگاه مان هم نمی‌کنید ولی آقا! این آقا گل‌آقاست ها و تا امام نام او را شنید نگاهی کرد و لبخند زد و خندید.

  آدم‌هایی چون کیومرث صابری فومنی در گذر زمان بیشتر شناخته می‌شوند و در این 20 سال عیار او روشن‌تر شده است و نثر او همچنان گواه است. نثری که جا دارد در کتاب های درسی بیاید بلکه دانش آموزان هم از این همه ملولی کتاب های درسی به درآیند.
---------------------
* طرح نمایه از هادی حیدری کارتونیست برجستۀ مطبوعات که خود از دست پروردگان و همکاران گل آقا بوده و در این 20 سال هیچ گاه از یاد او فرونکاسته. 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: دیدار گل آقا و آیت الله خامنه ای (+عکس)

دیگر خبرها

  • اجرای سرود سلام فرمانده توسط کودکان پیش دبستانی + فیلم
  • ببینید | وقتی ایران کشتی و بالگرد آمریکایی‌ها را زد؛ جنگ شهید نادر مهدی با قایق با ناوهای آمریکایی!
  • پشت پرده محبوبیت تیلور سوئیفت در ایران
  • حراج نفت ایران به قیمت مال‌دزدی است؟
  • کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!
  • پشت پرده محبوبیت تیلور سوئیفت در ایران | وقتی او در مورد پایان رابطه عاطفی خود حرف می‌زند...
  • فعالان سرود بیمه می‌شوند
  • سلطانی نخستین نشان ایران را قطعی کرد
  • بیمه فعالان سرود پیگیری می‌شود/چند پیشنهاد به موسیقی فارس
  • این صدا برای بچه‌های ایران است/ جزییات یک کنسرت باتربیت!